دل گویه های زرّین

این سخن ها از دل تنگ آمدست این دل تنگ خانه ی یار من است

دل گویه های زرّین

این سخن ها از دل تنگ آمدست این دل تنگ خانه ی یار من است

انسان اشرف مخلوقات

   اگر بخواهیم چگونگی رفتار در انسان ها و حیوانات و گیاهان را بررسی کرده ونقش آنها را در هستی مقایسه کنیم ، پی می بریم که انسان ها نسبت به حیوانات و گیاهان در درجه پایین تری از نظر رفتاری قرار دارند. تعجب نکنید، اگر در قبال شرح وظیفه هر موجودی ، امتیاز صفر در نظر بگیریم،حیوانات و گیاهان ، چون همیشه شرح وظیفه خود را، به نحو احسن انجام می دهند ، یعنی ، یک درخت سیب همیشه ، در هر شرایطی سیب می دهد ، امکان ندارد یک بار هوس کرده و گلابی بدهد. و یک گاو همیشه شیر می دهد و یک مرغ همیشه تخم می گذارد. امکان ندارد در شرایطی وظیفه شان را عوض کنند.پس صفر امتیاز دارند. و اما انسان ................ 

شرح وظیفه هر انسانی ، در کتاب مقدسش ، توسط پیامبرش ، برایش آورده شده است. یعنی اگر انسانی دروغ نگوید ، دزدی نکند ، غیبت نکند ، به درماندگان کمک کند ، کم فروشی نکند ، عباداتش را کامل به جا آورد ، از حرامات دوری کند ، تهمت نزند ، و تمام کارهایی که در کتاب دینی اش به آن سفارش شده انجام دهد و از تمام مواردی که نهی شده ، دوری کند ، .... تازه به درجه حیوانات و گیاهان رسیده و صفر امتیاز می گیرد. البته این بی ارزش بودن انجام وظایف را اثباط نمی کند ، چون انسان متعالی هیچگاه انجام تکالیف را کافی نمی داند و انجام آنها را با عشق و معرفت همراه می کند. 

همچنین انسان به دنیا نیامده تا کاری غیر از اینها انجام دهد و با این کارها تازه شرح وظیفه اش را انجام داده است. 

حال انسانی که ، دروغ می گوید ، غیبت می کند ، تهمت می زند ، و افکار پلیدی در سر داردو...........امتیازی زیر صفر می گیرد و درجه اش از حیوانات و گیاهان پایین تر آمده و تنزل می کند . یعنی ، یک انسان معمولی ، درجه ای بسیار پایین تر از حیوانات و گیاهان دارد. 

خوب ، فکر می کنید باید چه کار کرد تا یک انسان متعالی شد و به درجه اشرف مخلوقات رسید و از نقطه صفر بالاتر رفت؟.............. 

نکته آخر اینکه ، این بار اگر با کسی بگو مگویی داشتیم و به ما لقب حیوان را داد ، (هر نوع حیوانی ) بدانیم که به  ما ارتقا.  مقام و درجه داده و باید از او بسیار متشکر بود که لااقل از زیر صفر ما را به صفر رسانید..... 

 

زرّین صادقی  

 22 تیر ماه 90  

سو ختن

   سوختم  و ، لال شـدم               من تهی از مآل  شـدم 

   سوختم و ، شاد شـدم               از قـفـس  آزاد  شــدم 

 

   سوختم  و ، دم  نـزدم               باده ای  بی غم نـزدم 

   جان تهی ازخاک شدم               در رهت بی باک شدم 

 

   در رهت از سر گـذرم                بی کس و بی بر گذرم 

   ساده بگم ، دود شـدم                بی دل و بی پود  شـدم 

 

   شمع شدم ، نور دهـم                دیـده ای بـر کور  دهـم 

   آه تـن خـسـتـه  شـدم                قـفـل  در  بـسـتـه شـدم 

 

   چـون نگـهی زیر کنی               تـو کـرمی ،  مـیـر کـنی 

   من بـه درت مـورشدم               از  غـضبـت  دور شـدم 

 

   گـر شه شاهان  گـذری              بـر دل  ایـن پـیـر نـظری 

   از نـگهت  شـاد شــدم               در  وطــن  آبـاد  شــدم  

 

    زرّین-20/2/86

 

 

      

   اثر استاد فرشچیان