چقدر با اساطیر آشنا هستید؟ اسطوره های کدام سرزمین بیشتر برایتان جالب بوده است؟ متأسفانه اسطوره هم جزء موضوعاتی است که شاید طی مطالعاتمان کمتر به آن توجه می کنیم. کتابی که امروز معرفی می کنیم، ما را با بخش هایی از تاریخ اساطیری کشورمان آشنا می کند.
سرزمین ایران آباد بود و نعمات فراوان. اما جمشید شاه که قبلاً پادشاهی درستکار بود ظلم را در پیش گرفت. در این میان، شاهزاده ای تازی(عرب) به ایران می آید و حکومت را به چنگ می آورد و جمشید شاه را به اسارت می گیرد. او آژی دهاک و یا ضحّاک ماردوش است.
در یکی از برنامه های تلویزیونی که با آرمان آرین درباره ی کتاب هایش و موفقیّتش صحبت می شد، با او آشنا شدم. وقتی متوجه شدم که موضوع کتاب های او اساطیر ایران زمین است با خود گفتم بلاخره کسی پیدا شد که بخواهد شاید به زبانی ساده تر درخشش فرهنگ و هویت این مرز و بوم را بنمایاند.
آرمان آرین پارسیان و من را در سه جلد مجزّا به نام های "کاخ اژدها" ، "راز کوه پرنده" و "رستاخیز فرا می رسد" تألیف کرده است. جلد اوّل مربوط به ضحّاک ماردوش، جلد دوم در رابطه با رستم دستان و جلد سوم در مورد کورش کبیر. که البته علاوه بر سه جلد جداگانه، هر سه عنوان پارسیان و من در یک جلد تحت عنوان "مجموعه پارسیان و من" نیز منتشر شده است.
این کتاب جذاب ماجراهای اساطیری ایران در دوران آژی دهاک و کاوه ی آهنگر و آفریدون که در شاهنامه آمده است را در قالب یک داستان خیالی به زیبایی بیان می کند. ماجرا از این قرار است که جوانی خاطرات دوازده سالگی خود را به یاد می آورد. این جوان که اردشیر نام دارد به یاد می آورد که طی قضایایی به چند هزار سال پیش می رود. در اولین لحظات با کاوه و اطرافیانش آشنا می شود و با ایرج (فرزند آفریدون) دوست می شود. در آنجا می بیند که مردم سر ناسازگاری با حکومت دارند. حکومت آژی دهاک.
برایش توضیح می دهند که چگونه ابلیس شانه های آژی دهاک را بوسید و پس از آن دو مار خشمگین از شانه های او سر برآوردند که او را مجبور می کردند هر روز مغز یک نفر بخت برگشته به خوردشان دهد تا آرام بگیرند. مردم از وضع کلی جامعه روزگار خویش ناراضی بودند و دست به شورش می زندند.
سرانجام آفریدون نیرومند به همراه کاوه دلیر و شجاع و با همکاری عده ای دیگر و حمایت مردم موفق می شوند به پایتخت بروند و کاخ حکومتی را در دست گیرند.
اجازه بدهید جزئیات داستان را نگویم تا خودتان بخوانید. قسمتی از کتاب را نقل می کنم که شاید برایتان جالب باشد: " آنوراتاش در طول مسیر برایم توضیح داد که یکی از برنامه های حکومت آژی دهاک، برقراری سیزده کاخ، سیزده دروازه و سیزده خیابان به جای هفت است! زیرا او سیزده را عدد اهریمن می داند و سعی دارد عدد هفت را که مردم، عددی خدایی می دانند، از میان بردارد. ولی مردم با این تغییرات مخالفند و بر تقدّس هفت، پا می فشارند. یکی از راه های این مبارزه، رسم سیزده بدر است که به تازگی در جهت مقابله با حکومت آژی دهاک، ایجاد شده است! این کاخی که به آن می رویم، کاخ هشتم است که خود پادشاه سال گذشته آن را بنا کرده و در واقع نخستین گام او در جهت رسیدن از هفت به سیزده است ... "
نویسنده ی جوان، با استفاده از تخیلات خود روند داستان را جذاب تر کرده است. آرمان آرین با پارسیان و من نشان داد که توانایی های به سزایی در نوشتن دارد. در جایی می خواندم که ناشرین معروف حاضر نشدند پارسیان و من را منتشر کنند. نویسنده به ناچار به یک ناشر کمتر شناخته شده روی آورد. این کتاب - یا کتاب ها- از سوی نشر موج منتشر شد. اما پس از انتشار، ناشرینی که حاضر به انتشار آن نشدند، مستحضر شدند که این کتاب برنده ی جایزه بیست و سومین دوره ی کتاب سال، و همچنین موفق به دریافت لوح تقدیر از جشنواره مهرگان ادب و برنده ی جایزه پنجمین دوره ی کتاب سال شهید غنی پور شد.
حالا که صحبت از اساطیر شد خالی از لطف نخواهد بود اگر یادی هم از شاهنامه و حکیم توس بکنیم.
چو کاوه برون شد ز درگاه شاه برو انجمن گشت بازارگاه
همی بر خروشید و فریاد خواند جهان را سراسر سوی داد خواند
از آن چرم کاهنگران پشتِ پای بپوشند هنگام زخم درای
همان کاوه آن بر سر نیزه کرد همانگه ز بازار برخاست گرد
خروشان همی رفت نیزه به دست که ای نامداران یزدان پرست
کسی کو هوای فریدون کند دل از بند ضحّاک بیرون کند
بپوئید کاین مهتر آهرمنست جهان آفرین را به دل دشمنست
بران بی بها ناسزاوار پوست پدید آمد آوای دشمن ز دوست
همی رفت پیش اندرون مرد گرد جهانی برو انجمن شد نه خُرد
بدانست خود کآفریدون کجاست سر اندر کشید و همی رفت راست
کس از روزبانان به در برنماند فریدون جهان آفرین را بخواند
به اسب اندر آمد به کاخ بزرگ جهان ناسپرده جوانِ سترگ
طلسمی که ضحّاک سازیده بود سرش باسمان برفرازیده بود؛
فریدون ز بالا فرود آورید که آن جز به نام جهاندار دید
نهاد از بر تخت ضحّاک پای کلاه کئی جُست و بگرفت جای
به هر حال تاریخ اساطیری ایران هم بخشی از فرهنگ و هویت ملّی ماست. چه خوب است که فرهنگ و هویتمان را بهتر بشناسیم. امیدوارم پارسیان و من را هم بخوانید و یاد بگیرید و لذّت ببرید.