سـبـزه بـر آمـد، بـهـاران ، شـد
قمری نگر مست و غزل خوان، شد
نرگس مست، مست می ناب شد
لالـه دگـر بـاره ، بـی تـاب شد
روز وصـال گـل و پـروانـه شد
مرغ سـحـر دیـد و ، دیـوانـه شد
وقت می و وصل و خرابات شد
موسـم گـل ، وقـت کـرامـات شد
دیده ز شوق بین، که پر آب شد
مرغ دلم پر زد و، بی خواب شد
عـاشـق خـسـته ، دگـر آرام شد
در بـر او ، یـار دلارام ، شد
زرّین- 7/2/ 90